بیا بد بینی و غم بی خیالش

ساخت وبلاگ

بیا بد بینی و غم بی خیالش !

که کی با قصد می رنجونه یارش؟؟

یکی میگه سه ؛ اون یک دیده چارو

و این برحسب باور گشته حالش

تو میدونی تموم ِ سرگذشتم

چه بودم در قدیم ؛ اکنون چه هستم

ز تنهایی و با یاد گذشته

کنون تنها ؛ کنار تو نشستم

بمیرم گر بخواهم رنج یارم

اگر چه گل نی ام ؛ نیستم چو خارم

نمیخواهم دلی رنجیده باشد

ز حرفی یا ز رفتاری که دارم

تو که در جای خود ؛ بس پر بهایی

به قاب خالی من چون طلایی

کمی دیر امدم ؛ رفتی تو اکنون

ولی هستم به یادت ؛ هر کجایی

خلاصه کل این هایی که گفتم

برای شادی یار است و باقی

به شعرای دگر باید نوشتن

ز امید و تمنا های واهی

حبیب اوجاری

1402.10.30

+ نوشته شده در شنبه سی ام دی ۱۴۰۲ ساعت 10:14 توسط حبیب اوجاری  | 

سراي بي دل...
ما را در سایت سراي بي دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarayebidelo بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1402 ساعت: 16:50