سراي بي دل

متن مرتبط با «بیا با هم بکنیم» در سایت سراي بي دل نوشته شده است

بیا بد بینی و غم بی خیالش

  • بیا بد بینی و غم بی خیالش !که کی با قصد می رنجونه یارش؟؟یکی میگه سه ؛ اون یک دیده چاروو این برحسب باور گشته حالش تو میدونی تموم ِ سرگذشتمچه بودم در قدیم ؛ اکنون چه هستمز تنهایی و با یاد گذشته کنون تنها ؛ کنار تو نشستم بمیرم گر بخواهم رنج یارم اگر چه گل نی ام ؛ نیستم چو خارمنمیخواهم دلی رنجیده باشد ز حرفی یا ز رفتاری که دارم تو که در جای خود ؛ بس پر بهاییبه قاب خالی من چون طلاییکمی دیر امدم ؛ رفتی تو اکنون ولی هستم به یادت ؛ هر کجاییخلاصه کل این هایی که گفتم برای شادی یار است و باقیبه شعرای دگر باید نوشتن ز امید و تمنا های واهی حبیب اوجاری 1402.10.30 + نوشته شده در شنبه سی ام دی ۱۴۰۲ ساعت 10:14 توسط حبیب اوجاری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نه از زلف سیاهم هست نشونه

  • نه از زلف سیاهم هست نشونهنه این پیر ِ ز پا افتاده اونه قد ِ سروم به پای غم خمید و نه از تیرش نشان ؛ نی از کمونهحبیب اوجاری1402.11.2 + نوشته شده در دوشنبه دوم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 13:31 توسط حبیب اوجاری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • همه درها به روم بسته

  • همه درها به روم بسته خودت دربی به روم وا کن ندارم طاقت موندن بیا ، جایم تقلا کنحبیب اوجاری1402.9.26 + نوشته شده در چهارشنبه بیستم دی ۱۴۰۲ ساعت 10:4 توسط حبیب اوجاری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دارم میشم بازیگر عزیزی

  • ساده گرفتم بازی رو من ، ایزی فردینی گشتم که می کوبه دیزی هرجا می رفتم یا نبود جای من یا که میگفتن چاقی ؛ یا که ریزی خشم می اومد جلوی چشمای من تا که بگیرم توی دستام تیزی شکر خدا به آرزوم رسیدمدارم میشم بازیگر عزیزیحبیب اوجاری1396.1.1 + نوشته شده در چهارشنبه بیستم دی ۱۴۰۲ ساعت 19:32 توسط حبیب اوجاری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گلایه می کنم ازت با خدا 

  • گلایه می کنم ازت با خدا که راتو میخوای کنی از من جدایا عاشقم شو ؛ یا که بی خیالم بسه دیگه این همه ناز و ادا.حبیب اوجاری1393.10.15 + نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 13:55 توسط حبیب اوجاری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کافیه باشی و باهام بمونی

  • .اون که قلم داد و برات نوشتم با تو میسازه ؛ همه سرنوشتم معنی شعرامو همه میدونی گرچه غلط یا خط بد نوشتم نه ساکن مسجد و نه کلیساخدا از اول بوده توو سرشتمکافیه باشی و باهام بمونیتا باورم شه که توی بهشتم.حبیب اوجاری1402.4.17   نوشته شده توسط حبیب اوجاری در شنبه هفدهم تیر ۱۴۰۲ ساعت 20:32 موضوع دل نوشته های من | لینک ثابت بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یه عمری بات رفیقم 

  • اونکه می گفت یه عمری بات رفیقم نگفت بهم ؛ که بند ؛ به بند ِ کیفمتا سود ِ من توو جیب اون جاری بودنگفت که من ؛ بشکه ؛ یا اینکه قیفموقتی که نوبت به تلافی رسیدمی گفت ببین؟ یه بره ی نحیفم !هزار تا بوسیدمش و صفا کردتا خواست ببوسه ؛ گفت بهم ؛ کثیفم !صد دفه گفت کاکتوسی و منم گلسمباده بود تنش ؛ ندید لطیفم خیلی می نازی تو به مال دنیات ؟باشه بناز ؛ حالا که من ضعیفمیه روز دلت تنگ میشه واسه ی من وقتی که دیر میشه ؛ و من عتیقم ...حبیب اوجاری1401.11.11 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اون همه افسانه و افسون ولش؟؟

  • خیلی سخته یه عمر برای شادی بچه هاتحتی شده با دلی پر خون بزنی و برقصیشادی بکنی که دنیای کودکیشون غمگین نباشهاما اونا تا بزرگ بشن ساز مخالف با تو رو کوک کننو بجای شاد کردن دل پیر تو تتمه ی دلبستگیت بهزندگی و دنیا رو ازت بگیرن و با بدترین شکل ممکنتنهات بزارن و برن پی هوا و هوس های خودشونراستی کی گفته که آلزایمر فقط مختص افراد سن بالاست؟یعنی رضایت من برای عاقبت به خیری و زندگی خوب اونهاهیچ نقشی نداره و نخواهد داشت ؟؟؟ بقول حسین پناهی مرحوم:اون همه افسانه و افسون ولش؟؟ این دل پر خون ولش ؟؟ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تصور میکنم روزی جهان هم مال ما میشه

  • تصور میکنم روزی جهان هم مال ما میشهجهانی که توو اون زخما ، فقط از پشّه و نیشهکسی هفت تیر ِ پر ، یا شوکر و باتوم نمیخوادواگه داره کسی حتما ، که آرتیست و هنر پیشه....حبیب اوجاری1399.3.23 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • توبه کردم که دگر باده ی مستانه ننوشم

  • توبه کردم که دگر باده ی مستانه ننوشمجامه ی دوری تو با دلی آسوده نپوشمچشمه ی آب حیات ملکوتم که ز هجرانجز تو ؛ با یار ِ دگر همدم و همواره نجوشمحبیب اوجاری زمستان 1369 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یاد ِ من اماهست با تو

  • پیکسل ِ سینَم رو زدم روو شونَتتا که بخندی ، گل بیفته گونَتعکسو که انداختی تو رفتی دیگهیاد ِ من اماهست با تو ، توو خونَتحبیب اوجاری۱۳۹۶.۵.۱۱ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گلاه یمکنم ازت با خدا

  • مُعامله کرده دلم ؛ با خدا

  • یه عمر دویدم ؛ هنوو بین ِ راهمساکته دنیام و .... رفیق ِ آهمگوش می کنم به نغمه های غمگینابر ِ سیاه ؛ اومده روی ماهمیه عمر به خوبی ؛ همه رفته راهوکاشکی می گفت یکی ؛ یه اشتباهممُعامله کرده دلم ؛ با خداهم, ...ادامه مطلب

  • خسته شدم زین همه مهربونی

  • خسته شدم زین همه مهربونیبیام کنارت ، پیش من نمونییه عمر به رات نشستم و ندیدیتازه میگی ع ع حبیب ، همونی؟ حبیب اوجاری 1390.11.11 , ...ادامه مطلب

  • باز هم تولدم مبارک...

  •  یه صد پرم ؛ که نیمه ؛ پرپر شدمخشکه گُلی ؛ نشسته بر در شدمرهبر ِعشق بودم و ؛ توو زندگیمشد کودتا و ؛ حالا افسر شدمزندگی از تولدم ؛ توو بهمننشون بهم داده که اختر شدمیه روز ولی افتاده ؛ روی زمینستاره ای , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها