اونکه می گفت یه عمری بات رفیقم
نگفت بهم ؛ که بند ؛ به بند ِ کیفم
تا سود ِ من توو جیب اون جاری بود
نگفت که من ؛ بشکه ؛ یا اینکه قیفم
وقتی که نوبت به تلافی رسید
می گفت ببین؟ یه بره ی نحیفم !
هزار تا بوسیدمش و صفا کرد
تا خواست ببوسه ؛ گفت بهم ؛ کثیفم !
صد دفه گفت کاکتوسی و منم گل
سمباده بود تنش ؛ ندید لطیفم
خیلی می نازی تو به مال دنیات ؟
باشه بناز ؛ حالا که من ضعیفم
یه روز دلت تنگ میشه واسه ی من
وقتی که دیر میشه ؛ و من عتیقم ...
حبیب اوجاری
1401.11.11
برچسب : نویسنده : sarayebidelo بازدید : 82