یه عمری بات رفیقم 

ساخت وبلاگ


اونکه می گفت یه عمری بات رفیقم

نگفت بهم ؛ که بند ؛ به بند ِ کیفم

تا سود ِ من توو جیب اون جاری بود

نگفت که من ؛ بشکه ؛ یا اینکه قیفم

وقتی که نوبت به تلافی رسید

می گفت ببین؟ یه بره ی نحیفم !

هزار تا بوسیدمش و صفا کرد

تا خواست ببوسه ؛ گفت بهم ؛ کثیفم !

صد دفه گفت کاکتوسی و منم گل

سمباده بود تنش ؛ ندید لطیفم

خیلی می نازی تو به مال دنیات ؟

باشه بناز ؛ حالا که من ضعیفم

یه روز دلت تنگ میشه واسه ی من

وقتی که دیر میشه ؛ و من عتیقم ...

حبیب اوجاری


1401.11.11

سراي بي دل...
ما را در سایت سراي بي دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarayebidelo بازدید : 82 تاريخ : پنجشنبه 27 بهمن 1401 ساعت: 16:48