حالی نمانده تا که من شعری نویسم

ساخت وبلاگ

حالی نمانده تا که من شعری نویسم

از این پریشان حالیا ؛ با چی نویسم؟

از درد ریه ؟ یا که از درد اجاره؟

از این همه زالو ؛ به جان خود نویسم

شعر گفتن و شاعر شدن آرامشی خواهد

وقتی که در دام بلایم ؛ چوون نویسم؟

یک روز این قایق به ساحل میرسد باز

شاید که چون ایمن شدم ؛ ایمن نویسم

رنجبده دل از هر چه می بیند به دنیا

دیگر ؛ مگر از رنجش ِ این دل نویسم

تنها رمق در این نفس های کم و بیش

هستی تو ؛ پس حالا فقط از تو نویسم

.

حبیب اوجاری

1403.2.10

+ نوشته شده در دوشنبه دهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 23:34 توسط حبیب اوجاری  | 

سراي بي دل...
ما را در سایت سراي بي دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarayebidelo بازدید : 5 تاريخ : پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403 ساعت: 23:05