زندگیمون شد مثه میز ِ قمار
من عاشق و ، تو مست ِ پول و ، خمار
بجای بیست و یک ، رسید بیست وهفت
گفتی دیگه خسته ام و ... نقد !! بیار
حاصل این قمار ، دوتا دل بودش
بردی تو دل ها و ، در اومد دمار
دل میدی و قلوه ازش میگیری؟؟
پوست میکنه ، میده به دستت خیار !؟
یه روز یه جا ببین چطور میخوری
از اونی که حالا چشاش هست خمار
نفرین من تا به ابد بدرغه ت
بر خودت و ، بر همه ایل و تبار
فکر میکنی سور زدی و بردی تو؟
خدا به چوبت میزنه خط ، شیار
اگه به حرفام رسیدی یه روزی
فقط بشین یه گوشه ، چون ابر ببار
حبیب اوجاری
۱۳۹۷.۳.۲۹
برچسب : نویسنده : sarayebidelo بازدید : 167