اونکه می گفت یه عمری بات رفیقم
نگفت بهم ؛ که بند ؛ به بند ِ کیفم
تا سود ِ من توو جیب اون جاری بود
خیال می کرد که بشکه ؛ یا که قیفم !
وقتی که نوبت به تلافی رسید
می گفت ببین؟ یه بره ی نحیفم !
هزار تا بوسیدمش و صفا کرد
تا خواست ببوسه ؛ گفت بهم ؛ کثیفم !
صد دفه گفت کاکتوسی و منم گل
سمباده بود تنش ؛ ندید لطیفم
خیلی می نازی تو به حُسن دنیات ؟
باشه بناز ؛ حالا که من ضعیفم
یه روز دلت تنگ میشه واسه ی من
وقتی که دیر میشه و من ؛ عتیقم ...
حبیب اوجاری
1397.11.11
سراي بي دل...
برچسب : نویسنده : sarayebidelo بازدید : 222