به من میگی عهد ِ کپک بی پدر؟
نموندی توو خونه ؟ شدی در به در؟
جون بکن و ، کلفتی کن هر کجا
تو رو چه به خانومی و تاج ِ سر ؟
اگر می گفتم نمیخوام کار کنی
توو زندگیم ، ازت می خواستم اثر
نه اینکه صبح بری ، بشی کنیز و
آشپز و منشی ، هه !! مدیر ِ دفتر !
آب ِ دهن قوت بِدن از پشت ِ تو ...
بگن عجب زنی !! که داره شوهر ...
تازه بیای ، با آب و تاب بگی و
دل بسوزونی تا ، کنی من پکر
با دست ِ کج یه عمری خالی کردی
جیب من و خونه ی من ، سر به سر
فهمیدم و چیزی ولی نگفتم
خر خودتی ، بچه هاتم کره خر !!
بمن می گفتی کچلم ، یا بی ریخت؟
خوبه تولد شدی از جفتی گَر !!
گفتی مهم برات رضای خداست !!
اون نمی بخشتت خدا باشه گر
رفتی که خود سری کنی بیش از اون
من سر ِ جامم ... تو شدی در به در
حبیب اوجاری
1397.10.25
سراي بي دل...
برچسب : نویسنده : sarayebidelo بازدید : 180