طفل دل رو فدایی نمی کنم
دیگه از بهر یه لبخند ِ شیرین
خودمو دلقک کس نمی کنم
دیگه حتی سر ِ راش نمیشینم
خودمو چو دایناسور نمی کنم
گر چه از دوری دلم تب میکنه
ولی دست بوس ِ طبیب نمیکنم
دیگه اشکام به چشات راه نمیدن
میریزم اونو ؛ صدات نمی کنم
دیگه با هر زخم ِ تازه ی دلم
سرمو به آسمون نمی کنم
وقتی هیچکس قدر ِ دل نمیدونه
اونو از خونه برون نمی کنم
دیگه شبها شعر نمی نویسم برات
حتی آهنگی برات نمی خونم
.
حبیب اوجاری
۱۳۹۲.۲.۱
نوشته شده توسط حبیب اوجاری در یکشنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت 11:16 موضوع دل نوشته های من | لینک ثابت
سراي بي دل...برچسب : نویسنده : sarayebidelo بازدید : 58