ایستگاه قطار

ساخت وبلاگ

اون شب توو ایستگاه قطار

حرفاتو گفتی تند و زود

اشکای چشم ِ من ولی

رَوون شدن ، مثال رود

گفتی به من ،‌ نمیخامت

گفتی که میده آزارت

محبتام تکرای شد؟

که از سرت پریده زود؟

شکستی قلبمو ولی

بدون ! هنوز دوسِت دارم

سوختم و سر ، کشیده دود

میخوای برو با ایکس و وای

یا اون که هیچ چیزی نبود

باشه میرم ، بمون تو چون

اونکه ، عزیز ِ همه بود !

حبیب اوجاری

۱۳۹۶.۱.۳۰

نوشته شده در چهارشنبه سی ام فروردین ۱۳۹۶ساعت 22:43 توسط حبیب اوجاری| |

سراي بي دل...
ما را در سایت سراي بي دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarayebidelo بازدید : 183 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 1:55