اون شب توو ایستگاه قطار
حرفاتو گفتی تند و زود
اشکای چشم ِ من ولی
رَوون شدن ، مثال رود
گفتی به من ، نمیخامت
گفتی که میده آزارت
محبتام تکرای شد؟
که از سرت پریده زود؟
شکستی قلبمو ولی
بدون ! هنوز دوسِت دارم
سوختم و سر ، کشیده دود
میخوای برو با ایکس و وای
یا اون که هیچ چیزی نبود
باشه میرم ، بمون تو چون
اونکه ، عزیز ِ همه بود !
حبیب اوجاری
۱۳۹۶.۱.۳۰
نوشته شده در چهارشنبه سی ام فروردین ۱۳۹۶ساعت 22:43 توسط حبیب اوجاری| |
سراي بي دل...برچسب : نویسنده : sarayebidelo بازدید : 183