خدا همواره هست با من
به سان آن رگ و گردن
نمی بیند ولی آیا ؟
که چوون ، هی می کنند با من؟
که گاهی میزنم بر سر
و گاهی میدرم پیرهن
هزاران غنچه از عشق را
لگد مال کرده اند در من
اگر کفر گفتم و دیدی
تو بگذر زین خطا از من
خدایا جز تو ام دیگر
ندارم و مونس و مأمن...
حبیب اوجاری
۱۳۹۶.۸.۱۱
سراي بي دل...برچسب : نویسنده : sarayebidelo بازدید : 167