غزل بگم ز شور و عشق و مستی ؟
از اون دمی که ، تو پیشم نشستی؟
غزل بگم از اون لبای شیرین ؟
بگم من از مردم تلخ و بدبین؟
بگم گلو ز دست من گرفتی ؟
بو کردی و چیزی به من نگفتی؟
بگم ز بس خیره بودم به چشمات
زل زدی و گفتی : عمو؟ تو مستی ؟!
بگم که من مست نگاهت شدم؟
رفتی ولی ، شیشه ی دل شکستی؟
گذشته عمری و ، تو رو ندارم
کاش بدونم ...کنار کی نشستی ؟
حبیب اوجاری
۱۳۹۳.۱.۱
سراي بي دل...برچسب : نویسنده : sarayebidelo بازدید : 175